نمایش "صراط" داستان مرد صالحی است که در زمان حیات امام محمد باقر (ع) زندگی می کرد« نویسنده : محسن عباسی کارگردان : ميکائيل شهرستانی صدابردار : پيرزو صدرايی افکتور : فرشاد آذر نيا بازیگران : محمد آقا محمدی،احمد گنجی کاری از:گروه فرهنگ و ادب و هنر رادیو» (19:39)
بخش دوم نمایش "صراط" « نویسنده : محسن عباسی کارگردان : ميکائيل شهرستانی صدابردار : پيرزو صدرايی افکتور : فرشاد آذر نيا بازیگران : محمد آقا محمدی،احمد گنجی کاری از:گروه فرهنگ و ادب و هنر رادیو» (12:53)
"قسمت اول نمایش ""همچون موسی"" برگرفته از زندگی امام محمد باقر (ع) «لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است بدین جهت که دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت» (14:06)
"
قسمت دوم نمایش "همچون موسی" برگرفته از زندگی امام محمد باقر (ع) «کارگردان : مجيد حمزه افکتور : فرشاد آذر نيا صدابردار : علي حاجی نوروزی بازیگر : احمد گنجی، علی تاجمير، رامين پور ايمان، عباس وفايی ، مينو جبار زاده نویسنده : معصومه اصغری گروه تولیدکننده : گروه فرهنگ و ادب و هنر» (14:07)
قسمت اول نمایش قیل از شروع : " یک روز قبل از شروع جنگ تحمیلی، جوانی به اسم محسن به همراه آقای رحیمی که هر کدام به قصد کاری وارد خرمشهر شده اند، ناخواسته وارد حوادث جنگ می شوند. گروهی از مردم به فرماندهی جونی به نام امیر در یک مدرسه در شهر سنگر گرفته اند و ..."؛ کاری مشترک از رادیو تهران و اداره کل امور هنری و نمایش بنیاد شهید و امور ایثارگران در سال 1386، کارگردان: محمد عمرانی، نویسنده: مرضیه رشید بیگی، تهیه کننده: مینا ایزدیار (20:45)
قسمت دوم نمایش رادیویی قبل از شروع، صدابردار: علی حاجی نوروزی، افکتور: فرشاد آذرنیا، سردبیر: شهلا دباغی. کاری مشترک از رادیو تهران و اداره کل امور هنری و نمایش بنیاد شهید و امور ایثارگران در سال 1386. (19:24)
قسمت چهارم نمایش قبل از شروع، کاری مشترک از رادیو تهران و اداره کل امور هنری و نمایش بنیاد شهید و امور ایثارگران در سال 1386، کارگردان: محمد عمرانی، نویسنده: مرضیه رشید بیگی، تهیه کننده: مینا ایزدیار (22:32)
قسمت ششم (آخر) نمایش رادیویی قبل از شروع، صدابردار: علی حاجی نوروزی، افکتور: فرشاد آذرنیا، سردبیر: شهلا دباغی، کارگردان: محمد عمرانی، نویسنده: مرضیه رشید بیگی، تهیه کننده: مینا ایزدیار (22:41)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛«ملوک خانم مادر شوهر فریبا بعد از اصابت شیشه به سرش و شنیدن حرفهای مرضیه خانم و صغری، خودش رو به مریضی زده و اظهار ناراحتی میکنه، از سوی دیگه فریبا هم تو خونه از ترس به هم خوردن زندگی بیتابی کرده و قصد خودکشی داره.. »(کاری از رادیو تهران) (21:31)
نمایش رادیویی "روز سی ام" «علیرضا که مامور اداره آگاهی است پس از میانداری در یک دعوای محلی، جراحت برداشته و هنگامی که توی خونه تحت درمان مادرش منیر قرار گرفته، مجددا از اون می خواد به خواستگاری مژگان دختر عزیز آقا که یکی از معتمدین محل است و در سال گذشته به بهانه اینکه علیرضا خونه و اتومبیل نداره با این وصلت مخالفت کرده، بره و ...» (23:49)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« قدرت بعد از پی بردن به ترفند مادر،تهدید به رفتن از خانه می کند ولی نمی تواند از خانه برود .....علیرضا هم در اداره پروند قتل مشکوک دو معتاد را به عهده می گیرد ........» (23:05)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری خانم پس از تصادف با موتوری جون سالم به در می برد وآقا صمد که علاقه شدیدی به صغری خانم دارد در پی جواب گرفتن از صغری خانم است .....» (23:18)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« آقا فری در حالی که جشن عروسی به نیمه نرسیده از راه می رسد وپس ازمدتی خبر می رسد که آقا فری به مجلس عروسی نیامده و به خانه هوشی رفته است ....موبایل علیرضا هم خاموش است و مادرش دل نگران او.....» (23:16)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛«علیرضا بنا به درخواست مادر با مژگان صحبت می کند و برخلاف انتظار جواب منفی می شنود و با دعوا در محله صحبت های علیرضا و مژگان نیمه تمام می ماند.......» (23:35)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری خانم سند خانه عزت را برای آزادی فری به آگاهی می خواهد ببرد ولی سند خانه عزت در گرو پروند تصادف هاشم با عابر است و لیلا می خواهد از پدر سند خانه خودشان را بگیرد ولی .......» (22:00)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری خانم برای کمک گرفتن از هوشی و دوستانش به منزل انها می رود ولی دست خالی بر می گردد و فریبا هم راه حلی برای جور کردن پول دیه برای صغری خانم می گوید ولی صغری خانم قبول نمی کند….» (24:09)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« لیلا برای پیدا کردن کار به کارخانه پدر مژگان می رود و قرار می شود از فردا صبح سرکار برود و از طرفی صغری خانم از انتقال فری به زندان با خبر شده و داد و فغان می کند......» (22:45)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری برای راضی کردن ملوک خانم برای دادن حقوق ماهانه لیلا عوض دیه ، به خانه ملوک خانم رفته ولی ملوک خانم قبول نمی کند و ماجرای زمین را وسط می کشد و.....» (24:43)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« عزیز برای به دست آوردن دل مژده به منزل آنها آمد ولی باز دست خالی رفت..........فریبا سر درد دل را با قدرت باز می کند ولی با برخورد بد قدرت مواجه می شود و خانه را ترک می کند ....» (23:58)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری خانم به دنبال وام و برای گرفتن منزل برای لیلا و فری ، پيش صفر می رود و لیلا هم که از طرفی بیکار شده ، به اختر پناه آورده و با او درد و دل می کند......» (24:25)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« هومن و مازیار که فکر می کردند مژده مرده او را لای پتو می پیچند تا از خانه بیرون ببرند كه عزیز آقا سر می رسه و مژده را به بیمارستان می برد و از او می خواهد که سرکار خود بر گردد.....» (21:27)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« مژده بعد از رفتن ماموران نیروهای انتظامی به همراه اسی ، راهیه لابراتوار تولید مواد می شود و اسی را به هوشی معرفی می کند…..» (46:11)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« عزیز با جلال تماس گرفته و قراری با او می گزارد از سوی دیگر قدرت هم در خانه مرد غریبه ای که با او تصادف کرده بود پیدا می شود ....» (42:44)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« پس از رهایی ایران از کوه آهن کرازه هایی که روی سرش ریخته بود اصغر برای اوردن وسایل برای بستن پای ایران به سمت خانه می رفته که لیلا را سر راه می بیند و علت اصلی کار کردن لیلا را می فهمد و به او قول می دهد که......» (48:07)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« مژده پس از آگاهی از کشته شدن افشین در حالی که به عزیز دشنام می دهد از انجا خارج می شود از سوی دیگر هوشی نیز پس از شنیدن ماجرا از دهان بهنام او را ترغیب به پنهان شدن می کندو.....» (42:25)
نمایش رادیویی "روز سی ام"؛« صغری پس از رهایی از مرگ حتمی راهی بخش سی سی یو می شود و از سوی دیگر عزیز آقا مجددا به دیدار جلال و نعمت و چشم گربه ای می شود و........» (45:30)